clucky

adjective
1
(of a hen) sitting or ready to sit on eggs
کرچ, آماده خوابیدن بر روی تخم, مایل به نشستن روی تخم‌ها
synonym broody
2
wanting to have a baby
بچه‌خواه, مشتاق مادر شدن, مشتاق مادری, آرزومند فرزند, مشتاق به بچه‌دار شدن
synonym broody