to produce a rhythm by hitting something many times
ضرب گرفتن, ریتم ساختن, ریتم زدن, کوبیدن ریتم
2
to put a fire out by beating
خاموش کردن آتش با زدن, زدن برای خاموش کردن آتش, خاموشکردن با کوبیدن, مهار آتش با زدن, کوبیدن برای خاموش کردن آتش, زدن و خاموشکردن آتش, ضربه زدن برای مهار آتش, آتش را خواباندن با ضربه, ضربهای خاموش کردن آتش
We beat the flames out.
3
to remove something by hitting it with a hammer, etc.
چکشکاری کردن, زدن برای بیرون آوردن, بیرون کوبیدن, زدن برای خارج کردن