کاربردهای «get» در زبان انگلیسی: معانی، افعال عبارتی و اصطلاحات
کلمه «get» یکی از پرکاربردترین افعال در زبان انگلیسی است. این کلمه در موقعیتهای مختلف معانی متفاوتی دارد و تقریباً در همه نوع مکالمه انگلیسی دیده میشود. به همین دلیل، کاربردهای get در انگلیسی برای زبانآموزان اهمیت زیادی دارد. در این مقاله بهطور ساده و کامل با معانی اصلی کلمه get، افعال عبارتی (phrasal verbs) و اصطلاحات رایج آن آشنا میشویم.
انگلیسیزبانها تقریباً در تمام مکالمات روزمره خود از get استفاده میکنند. این کلمه شبیه به یک فعل همهمنظوره است که جایگزین افعال مختلف میشود. در نتیجه، اگر معنای دقیق هر کاربرد «get» را بدانید، فهم مکالمات و متنها بسیار سادهتر خواهد شد. در ادامه با مثالهای ساده و کاربردی به بررسی معانی مختلف، افعال عبارتی و اصطلاحات با get میپردازیم.

معانی پایهای کلمه «get»
کلمه get چندین معنی مهم دارد. در ادامه به چند مورد متداول اشاره میکنیم:
- آوردن یا گرفتن چیزی: زمانی که میخواهیم چیزی را از جایی به جای دیگر ببریم یا بیاوریم از get استفاده میکنیم. مثال: I need to get some water. (من باید مقداری آب بیاورم.)
- دریافت کردن: معنی رایج دیگر get، دریافت یک چیز است. مثلا: Did you get my message? (آیا پیام من را دریافت کردی؟)
- خریدن: برای خرید چیزی هم میتوان از get استفاده کرد. مانند: She got a new phone yesterday. (او دیروز یک تلفن جدید خرید.)
- تبدیل شدن (شدن به حالتی): get به معنی شدن (become) هم به کار میرود. مثال: It’s getting dark. (هوا دارد تاریک میشود.)
- رسیدن: در مورد رسیدن به مقصد یا مکانی استفاده میشود. مثال: They got home late. (آنها دیر به خانه رسیدند.)
- متوجه شدن: بعضی مواقع get به معنای متوجه شدن یا فهمیدن چیزی است. مثلا: I didn’t get the joke. (من لطیفه را متوجه نشدم.)
- انجام شدن / واگذار کردن کاری: ساختار get در بعضی موارد به معنی انجام شدن کاری توسط شخص دیگری به کار میرود. برای مثال: I got my hair cut yesterday. (دیروز موهایم را کوتاه کردم [به آرایشگر واگذار کردم].)
- ازدواج کردن (get married): در عبارت get married از get برای بیان ازدواج کردن استفاده میشود. مثال: They got married last year. (آنها پارسال ازدواج کردند.)
افعال عبارتی (Phrasal Verbs) رایج با «get»
بسیاری از phrasal verbهای مهم انگلیسی با get ساخته میشوند. در ادامه چند مورد پرکاربرد را میبینیم:
- get up: به معنی بیدار شدن یا از تخت بلند شدن است. مثال: He usually gets up at 7 a.m. (او معمولاً ساعت ۷ صبح از خواب بیدار میشود.)
- get out: معنی خروج یا بیرون آمدن میدهد. مثال: Get out of the car, please. (لطفاً از ماشین پیاده شو.)
- get in / get on: هر دو میتوانند به معنی سوار شدن یا وارد وسیله نقلیه شدن باشند. مثلا: She got in the taxi. (او سوار تاکسی شد.) و We got on the bus. (ما سوار اتوبوس شدیم.)
- get off: خلاف get on، به معنی پیاده شدن یا خارج شدن از وسیله نقلیه است. مثال: I get off at the next station. (من در ایستگاه بعد پیاده میشوم.)
- get to (do something): یعنی فرصت یافتن برای انجام کاری یا رسیدن به انجام کاری. مثال: I finally got to meet the author. (بالاخره موفق شدم نویسنده را ملاقات کنم.)
- get along (with): به معنی کنار آمدن یا رابطه خوب داشتن با کسی است. مثال: They get along really well. (آنها واقعاً با هم خوب کنار میآیند.)
- get away: معنی اصلی آن فرار کردن یا دور شدن از یک موقعیت است. مثال: We need to get away for the weekend. (ما نیاز داریم آخر هفته به سفر برویم.)
- get back: یعنی بازگشتن به مکان یا وضعیت قبلی. مثال: I got back home late last night. (دیشب دیر به خانه برگشتم.)
- get through: میتواند به معنای پشت سر گذاشتن مشکل یا تماس گرفتن موفق باشد. مثال: I can’t get through to her on the phone. (نمیتوانم از طریق تلفن با او تماس بگیرم.)
- get in touch (with someone): یعنی تماس گرفتن یا ارتباط برقرار کردن با کسی. مثال: I’ll get in touch with you tomorrow. (فردا با تو تماس میگیرم.)
- get over: یعنی بهبود یافتن یا خلاص شدن از یک بیماری یا ناراحتی. مثال: It took her a month to get over the flu. (او یک ماه طول کشید تا از سرماخوردگی بهبود یابد.)
اصطلاحات و عبارات رایج با «get»
علاوه بر افعال عبارتی، در زبان انگلیسی اصطلاحات (idioms) زیادی با get وجود دارد. در زیر چند اصطلاح پرکاربرد آورده شده است:
- get rid of sth: به معنی «خلاص شدن از شر چیزی» یا «رها شدن از دست چیزی» است. مثال: I need to get rid of these old clothes. (من باید از شر این لباسهای قدیمی خلاص شوم.)
- get cold feet: یعنی «دچار ترس یا تردید شدن» (معمولاً قبل از انجام کاری). مثال: He got cold feet before the interview. (او قبل از مصاحبه دچار تردید شد.)
- get out of hand: یعنی «از کنترل خارج شدن». مثال: The party got out of hand. (مهمانی از کنترل خارج شد.)
- get on someone’s nerves: یعنی «اعصاب کسی را خوردن (کلافه کردن)». مثال: Her loud music really gets on my nerves. (موسیقی بلند او واقعاً اعصابم را خرد میکند.)
- get the hang of sth: یعنی «یاد گرفتنِ انجام کاری از طریق تجربه». مثال: You’ll get the hang of it after a while. (بعد از مدتی دستت میآید/یاد میگیری.)
- get a move on: به معنی «عجله کردن». مثال: Come on, get a move on! (بیا عجله کن!)
- get even (with someone): یعنی «تسویه حساب کردن با کسی». مثال: She got even with her brother by taking his car. (او با برداشتن ماشین برادرش تسویه حساب کرد.)
- get away with sth: یعنی «از زیر بار مسئولیت یا تنبیه بیرون آمدن». مثال: He got away with cheating on the exam. (او با تقلب در امتحان جریمه نشد.)
- get something off one’s chest: یعنی «حرف دل را زدن یا دلش را خالی کردن». مثال: She finally told me the truth and got it off her chest. (او بالاخره حقیقت را به من گفت و دلش را خالی کرد.)
نکات گرامری مرتبط با «get»
برخی نکات گرامری مهم درباره فعل get عبارتند از:
- صرف فعل get: شکلهای اصلی این فعل عبارتند از get (حال ساده)، got (گذشته) و got/gotten (گذشته کامل). مثلا: I got a new book yesterday. (دیروز یک کتاب جدید گرفتم.) در انگلیسی آمریکایی در زمان حال کامل معمولاً از gotten استفاده میشود: I have gotten used to it. (من به آن عادت کردهام.)
- get + صفت (شدن): ساختار get + adjective برای بیان تغییر وضعیت استفاده میشود. مثال: It’s getting late. (داره دیر میشود.) یا He got angry when he heard the news. (وقتی خبر را شنید عصبانی شد.)
- ساختار جملات مفعولی (Causative): get + someone + past participle مشابه حالت مفعولی عمل میکند و معمولاً معنای «واگذار کردن کاری به دیگری» را میدهد. مثال: I’m getting my car fixed. (ماشینم را دارم تعمیر میکنم [به تعمیرکار میدهم آن را تعمیر کند]). این ساختار معادل have در همین کاربرد نیز هست (مثلاً I’m having my car fixed).
- تفاوت حال ساده و استمراری: در برخی موارد انتخاب بین شکل ساده و استمراری میتواند تفاوت معنی داشته باشد. مثلاً: I get tired easily. (بهطور کلی زود خسته میشوم) در حالی که I’m getting tired right now. (همین الان دارم خسته میشوم).
- ساختار “get used to”: به معنی «عادت کردن به چیزی» است. مانند: She is getting used to her new job. (او دارد به کار جدیدش عادت میکند.)
- کاربرد رسمی: در مکالمه محاورهای کلمه get بسیار رایج است، اما در متون رسمیتر بهتر است از واژگان دقیقتر استفاده شود. برای مثال در متن رسمی ممکن است به جای get از کلماتی مانند receive (دریافت کردن)، obtain (بهدست آوردن) یا arrive (رسیدن) استفاده شود.
سخن آخر
فعل get یکی از مهمترین و پراستفادهترین واژگان زبان انگلیسی است و تسلط بر معانی، افعال عبارتی و اصطلاحات وابسته به آن میتواند مهارت مکالمه و درک مطلب شما را چندین برابر کند. اگر میخواهید در صحبتهای روزمره طبیعیتر به نظر برسید، کافی است کاربردهای مختلف get را در جملههای ساده تمرین کنید و آنها را وارد مکالمههای روزانه خود کنید. فراموش نکنید که یادگیری کاربردهای get در انگلیسی فقط حفظ چند معنی نیست؛ بلکه فهمیدن این است که هر ساختار در چه موقعیتی به کار میرود. با تمرین مداوم، مشاهده فیلمها و توجه به مکالمات واقعی، بهتدریج احساس میکنید استفاده از این فعل برایتان کاملاً طبیعی میشود. پس از همین امروز چند عبارت و phrasal verb با get را انتخاب کنید و در صحبت یا نوشتار خود به کار ببرید. مطمئن باشید نتیجه آن را خیلی زود در روانی زبان انگلیسیتان خواهید دید.



