50 اصطلاح انگلیسی پرکاربرد در فیلم‌ها و سریال‌ها (با مثال)

یادگیری زبان انگلیسی از طریق فیلم‌ها و سریال‌ها یکی از جذاب‌ترین و درعین‌حال مؤثرترین روش‌ها برای تقویت مهارت‌های شنیداری و مکالمه است. وقتی شما فیلم یا سریالی را تماشا می‌کنید، نه‌تنها با داستان و فرهنگ کشورهای انگلیسی‌زبان آشنا می‌شوید، بلکه اصطلاحات و عبارت‌هایی را می‌شنوید که دقیقاً همان چیزی هستند که افراد بومی (native speakers) در زندگی روزمره به کار…

فهرست محتوا

50 اصطلاح انگلیسی پرکاربرد در فیلم‌ها و سریال‌ها (با مثال)
تیم تحریریه لرنیت
32 دقیقه قبل

یادگیری زبان انگلیسی از طریق فیلم‌ها و سریال‌ها یکی از جذاب‌ترین و درعین‌حال مؤثرترین روش‌ها برای تقویت مهارت‌های شنیداری و مکالمه است. وقتی شما فیلم یا سریالی را تماشا می‌کنید، نه‌تنها با داستان و فرهنگ کشورهای انگلیسی‌زبان آشنا می‌شوید، بلکه اصطلاحات و عبارت‌هایی را می‌شنوید که دقیقاً همان چیزی هستند که افراد بومی (native speakers) در زندگی روزمره به کار می‌برند.

در این مقاله، 50 اصطلاح پرکاربرد انگلیسی را معرفی می‌کنیم که در دیالوگ‌های فیلم‌ها و سریال‌ها به‌وفور شنیده می‌شوند. این اصطلاحات به شما کمک می‌کنند تا زبان انگلیسی را به شکلی طبیعی‌تر، روان‌تر و نزدیک‌تر به زبان واقعی خیابان و زندگی روزمره یاد بگیرید. اگر تا امروز با کلمات و جملات رسمی بیشتر سر و کار داشته‌اید، حالا وقت آن است که با این اصطلاحات جذاب، مکالمات خود را دوستانه‌تر، صمیمی‌تر و طبیعی‌تر کنید.

50 اصطلاح انگلیسی پرکاربرد در فیلم‌ها و سریال‌ها (با مثال)

اصطلاحات عامیانه و غیررسمی

  1. حتماً! ترجمه‌ها رو دقیق‌تر و روان‌تر اصلاح کردم:

    Nimrod – فردی که ناتوان است
    مثال: “John is a real Nimrod when it comes to fixing things around the house.”
    ترجمه: «جان واقعاً در تعمیر وسایل خانه بی‌استعداد است.»
    You’re toast – کارت تمام است
    مثال: “If you don’t submit the report on time, you’re toast with the boss.”
    ترجمه: «اگر گزارش را به موقع تحویل ندهی، پیش رئیس کارت تمام است.»
    My bad – تقصیر من بود
    مثال: “I forgot to pick up the groceries. My bad!”
    ترجمه: «یادم رفت خرید را بگیرم. تقصیر من بود!»
    The dark side – جنبه منفی
    مثال: “After staying up all night, I started to experience the dark side of caffeine.”
    ترجمه: «بعد از بیداری تمام شب، شروع به تجربه اثرات منفی کافئین کردم.»
    D’oh – ابراز ناامیدی
    مثال: “I accidentally spilled coffee on my laptop. D’oh!”
    ترجمه: «به طور تصادفی قهوه روی لپ‌تاپم ریختم. آه!»
    Derp – حرکت یا گفتار احمقانه/بی‌معنی
    مثال: “I forgot my keys again. Derp!”
    ترجمه: «باز هم کلیدهایم را فراموش کردم. احمقانه بود!»
    Catfish – فردی با هویت جعلی
    مثال: “It turned out to be a catfish using someone else’s photo.”
    ترجمه: «مشخص شد که شخصی با عکس دیگری هویت جعلی ساخته است.»
    Five-O – افسر پلیس
    مثال: “I just saw a Five-O car in the rearview mirror.”
    ترجمه: «تازه یک ماشین پلیس را در آینه عقب دیدم.»
    Spam – ایمیل ناخواسته
    مثال: “My inbox is full of spam emails.”
    ترجمه: «این‌باکس ایمیلم پر از ایمیل‌های ناخواسته است.»
    Dump – جا/مکانی شلوغ یا بی‌نظم / دور ریختن چیزی
    مثال: “The living room was a dump after the party.”
    ترجمه: «بعد از مهمانی، پذیرایی خانه مثل یک آشغال‌دان شده بود.»

اصطلاحات پرکاربرد در مکالمات روزمره

  1. Jumping the shark – افت کیفیت یا محبوبیت
    مثال: “The majority of television has jumped the shark.”
    ترجمه: «اکثر برنامه‌های تلویزیونی افت کیفیت داشته‌اند.»
  2. Hasta la vista, baby – خداحافظ
    مثال: “We’ll finish this project tomorrow. Hasta la vista, baby!”
    ترجمه: «این پروژه را فردا تمام می‌کنیم. خداحافظ!»
  3. Life is like a box of chocolates – زندگی پر از شگفتی است
    مثال: “Life is like a box of chocolates; you never know what you’re gonna get.”
    ترجمه: «زندگی مثل یک جعبه شکلات است؛ هرگز نمی‌دانی چه چیزی نصیبت می‌شود.»
  4. Friend zone – رابطه دوستانه بدون علاقه عاشقانه
    مثال: “Looks like I’m in the friend zone.”
    ترجمه: «به نظر می‌رسد من در منطقه دوست بودن قرار دارم.»
  5. The perfect storm – وضعیت بد تحت تاثیر عوامل منفی
    مثال: “It’s like the perfect storm of work challenges.”
    ترجمه: «این شبیه یک طوفان کامل از چالش‌های کاری است.»
  6. Excuse me, bruh – عذرخواهی دوستانه
    مثال: “Excuse me, bruh, do you have a moment to help me?”
    ترجمه: «ببخشید رفیق، وقت داری کمی کمکم کنی؟»
  7. And the best part of this plan is no one can stop me – ابراز اعتماد به نفس
    مثال: “No one can stop me from pursuing my dreams.”
    ترجمه: «هیچ‌کس نمی‌تواند مانع من در دنبال کردن رویاهایم شود.»
  8. Googled – جستجو کردن در اینترنت
    مثال: “I didn’t know the answer, so I Googled it.”
    ترجمه: «جواب را نمی‌دانستم، بنابراین در گوگل جستجو کردم.»
  9. Just hay fever – کم‌اهمیت جلوه دادن وضعیت
    مثال: “It’s just hay fever acting up.”
    ترجمه: «این فقط حساسیت فصلی است که فعال شده.»
  10. Fetch – جذاب و محبوب
    مثال: “My dog refuses to fetch the ball.”
    ترجمه: «سگم توپ را پس نمی‌آورد.»

اصطلاحات مرتبط با شخصیت و رفتار

  1. Debbie Downer – فردی که همیشه افکار منفی دارد
    مثال: “She becomes a real Debbie Downer during discussions.”
    ترجمه: «او در بحث‌ها واقعاً به یک فرد منفی تبدیل می‌شود.»
  2. Bucket list – فهرستی از آرزوهای زندگی
    مثال: “Skydiving has always been on my bucket list.”
    ترجمه: «چتربازی همیشه در فهرست آرزوهای من بوده است.»
  3. Serendipity – کشف خوشایند و غیرمنتظره
    مثال: “I found this bookstore by serendipity.”
    ترجمه: «این کتابفروشی را به طور خوشایند و اتفاقی پیدا کردم.»
  4. Don’t be suspicious – مشکوک نباش
    مثال: “Don’t be suspicious if I act secretive.”
    ترجمه: «اگر رفتارم مخفیانه شد، مشکوک نشو.»
  5. I gotta put me first – اولویت دادن به خود
    مثال: “It’s time I gotta put me first and prioritize self-care.”
    ترجمه: «وقت آن است که خودم را در اولویت قرار دهم و مراقبت از خودم را مهم بدانم.»
  6. Bite the bullet – شجاعانه مواجه شدن با مشکل
    مثال: “I need to bite the bullet and start studying tonight.”
    ترجمه: «باید شجاعانه با موضوع روبرو شوم و امشب درس خواندن را شروع کنم.»
  7. To infinity and beyond – امکانات بی‌پایان
    مثال: “With your talent, the sky’s the limit.”
    ترجمه: «با استعدادت، هیچ محدودیتی وجود ندارد.»
  8. Epic fail – شکست کامل
    مثال: “I tried to cook dinner for my friends, but I burnt everything. Epic fail!”
    ترجمه: «سعی کردم برای دوستانم شام بپزم، اما همه چیز سوخت. شکست کامل!»
  9. Facepalm – ابراز ناامیدی یا شرمساری
    مثال: “He forgot his own birthday! Facepalm!”
    ترجمه: «او تولد خودش را فراموش کرده است! وای بر من!»
  10. Mic drop – پایان سخن با تأکید
    مثال: “After his argument, he did a mic drop.”
    ترجمه: «بعد از بحثش، با تأکید سخنش را تمام کرد.»
  11. YOLO (You Only Live Once) – تو فقط یک‌بار زندگی می‌کنی
    مثال: “I booked a last-minute trip to Paris. YOLO!”
    ترجمه: «یک سفر لحظه آخری به پاریس رزرو کردم. تو فقط یک‌بار زندگی می‌کنی!»
  12. FOMO (Fear Of Missing Out) – ترس از دست دادن موقعیت
    مثال: “I went to the concert because of FOMO.”
    ترجمه: «به کنسرت رفتم چون ترس از دست دادن فرصت داشتم.»
  13. Throw shade – کنایه زدن
    مثال: “She threw shade at her coworker.”
    ترجمه: «او به همکارش کنایه زد.»
  14. Slay – خیلی خوب انجام دادن یا جذاب بودن
    مثال: “She slayed her performance on stage!”
    ترجمه: «او اجرا خود روی صحنه را عالی انجام داد!»
  15. Binge-watch – تماشای پشت سر هم سریال
    مثال: “I binge-watched the entire season.”
    ترجمه: «تمام فصل را پشت سر هم تماشا کردم.»
  16. Squad goals – آرزوهای گروه دوستانه
    مثال: “Their friendship is squad goals!”
    ترجمه: «دوستی آن‌ها نمونه‌ای از آرزوهای گروهی است!»
  17. Netflix and chill – تماشای فیلم و استراحت کردن
    مثال: “Let’s just Netflix and chill tonight.”
    ترجمه: «بیایید امشب فقط فیلم ببینیم و استراحت کنیم.»
  18. Salty – عصبی یا ناراحت
    مثال: “He’s salty because he lost the game.”
    ترجمه: «او عصبی است چون بازی را باخته است.»
  19. Ghosting – ناپدید شدن بدون اطلاع
    مثال: “She’s ghosting me.”
    ترجمه: «او بدون اطلاع ناپدید شده است.»
  20. Shook – شوکه یا متعجب
    مثال: “I was shook when I heard the news.”
    ترجمه: «وقتی خبر را شنیدم، شوکه شدم.»
  21. Lowkey – کمی یا مخفیانه
    مثال: “I’m lowkey excited for the party.”
    ترجمه: «من کمی برای مهمانی هیجان‌زده‌ام.»
  22. Highkey – واضح و آشکار
    مثال: “I highkey love this song!”
    ترجمه: «من واقعاً این آهنگ را دوست دارم!»
  23. Extra – افراطی یا بیش از حد
    مثال: “She’s so extra with her decorations.”
    ترجمه: «او با تزئیناتش خیلی افراطی است.»
  24. Mood – حس یا حالت فعلی
    مثال: “This rainy weather is such a mood.”
    ترجمه: «این هوای بارانی واقعاً حس خاصی دارد.»
  25. Lit – فوق‌العاده، هیجان‌انگیز
    مثال: “The concert last night was lit!”
    ترجمه: «کنسرت دیشب فوق‌العاده بود!»
  26. Squad – گروه دوستان نزدیک
    مثال: “I’m going to the beach with my squad.”
    ترجمه: «با گروه دوستان نزدیکم به ساحل می‌روم.»
  27. Sus – مشکوک
    مثال: “He’s acting sus about the missing money.”
    ترجمه: «او درباره پول گمشده مشکوک رفتار می‌کند.»
  28. Woke – آگاه نسبت به مسائل اجتماعی
    مثال: “She’s really woke about environmental issues.”
    ترجمه: «او نسبت به مسائل محیط‌زیستی واقعاً آگاه است.»
  29. Thirsty – بیش از حد به دنبال توجه بودن
    مثال: “He keeps posting selfies. He’s so thirsty.”
    ترجمه: «او مدام عکس سلفی می‌گذارد. خیلی دنبال توجه است.»
  30. Vibe – حس کلی یا جو یک مکان یا شخص
    مثال: “I love the vibe of this coffee shop.”
    ترجمه: «من حس و جو این کافی‌شاپ را دوست دارم.»

چطور این اصطلاحات را یاد بگیریم و در مکالمه استفاده کنیم؟

یادگیری اصطلاحات انگلیسی به تنهایی کافی نیست؛ نکته مهم این است که بتوانید آن‌ها را در مکالمات واقعی و موقع تماشای فیلم‌ها و سریال‌ها به کار ببرید. در ادامه چند روش مؤثر برای یادگیری و استفاده از این اصطلاحات آورده شده است:

  1. تماشای فیلم‌ها و سریال‌ها با زیرنویس انگلیسی
    • بهترین روش برای شنیدن اصطلاحات در متن واقعی دیالوگ است.
    • مثال: وقتی در سریال Friends عبارت “My bad” شنیده شد، سعی کنید آن را در جمله خودتان تکرار کنید:
      “I forgot to call you yesterday. My bad!”
  2. یادداشت و مرور اصطلاحات
    • اصطلاحات را همراه با معنی و مثال بنویسید و مرتب مرور کنید.
    • می‌توانید یک دفترچه یا فایل دیجیتال داشته باشید که هر اصطلاح را با مثال واقعی فیلم یا سریال یادداشت کنید.
  3. تمرین در مکالمه روزمره
    • سعی کنید حداقل یکی دو اصطلاح را در مکالمه‌های خود با دوستان یا خانواده استفاده کنید.
    • مثال: بعد از یک شکست کوچک، می‌توانید بگویید: “That was an epic fail!”
  4. استفاده از تکنیک تکرار و مثال‌سازی
    • اصطلاحات را همراه با تصویر ذهنی یا موقعیت واقعی در ذهن خود مرور کنید.
    • مثال: برای Facepalm تصور کنید شخصی موبایلش را در فریزر گذاشته است و واکنش شما Facepalm است.
  5. چالش شخصی یا بازی با اصطلاحات
    • هر هفته چند اصطلاح جدید انتخاب کنید و تلاش کنید آن‌ها را در جملات مختلف به کار ببرید.
    • حتی می‌توانید دیالوگ کوتاه بسازید و در شبکه‌های اجتماعی یا دفترچه خود ثبت کنید.

نتیجه‌گیری

سخن آخر

یادگیری اصطلاحات انگلیسی از طریق فیلم‌ها و سریال‌ها، یکی از بهترین روش‌ها برای تقویت مهارت‌های زبانی است. با استفاده از این اصطلاحات در مکالمات روزمره، نه‌تنها زبان خود را به سطح بالاتری می‌برید، بلکه به فهم بهتری از فرهنگ و سبک زندگی بومی‌ها دست پیدا می‌کنید. با تمرین منظم و استفاده از روش‌های مؤثر مانند تماشای فیلم با زیرنویس، یادداشت‌برداری، و تمرین با دیگران، می‌توانید به‌راحتی این اصطلاحات را به بخش جدایی‌ناپذیر گفتار خود تبدیل کنید. پس همین حالا شروع کنید و شاهد پیشرفت سریع خود در زبان انگلیسی باشید.

در پایان، فراموش نکنید که یادگیری اصطلاحات انگلیسی یک فرآیند مستمر است که نیاز به تلاش و تمرین دارد. به مرور زمان، استفاده از این اصطلاحات در مکالمات شما طبیعی خواهد شد و به‌راحتی می‌توانید به‌عنوان یک نیتیو انگلیسی‌زبان صحبت کنید.

تیم تحریریه لرنیت

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

مطالب مشابه

بیشتر

دنبال آموزش خاصی می‌گردی؟

ما متناسب با نیاز شما محتوا و مطالب آموزشی را تولید می‌کنیم، به همین منظور فرم زیر را تکمیل کنید.

عضویت در خبرنامه

ما محتوای با ارزش و رایگانی را هر هفته منتشر می‌کنیم، آنها را از دست ندهید.