صحبت درباره خانواده به انگلیسی یکی از ضروری ترین موضوعات در آموزش یک زبان خارجی است. آیا در ایجاد مکالمات واقعی انگلیسی مشکل دارید؟ آیا میخواهید انگلیسی گفتاری خود را به سرعت بهبود بخشید؟ اول از همه، باید پرکاربردترین کلمات انگلیسی، ساختارها و الگوهای جملات رایج، عبارات رایج، افعال عباراتی رایج و اصطلاحاتی که در زندگی روزمره بسیار مورد استفاده قرار میگیرند را بیاموزید.
در مرحله بعد، شما باید مکالمات روزانه را به زبان انگلیسی برای صحبت کردن یاد بگیرید. ما با استفاده از پرسشها، پاسخها و واژگان طبیعی گفتاری انگلیسی، راههای مختلفی را برای صحبت در مورد خانوادهتان (و خانوادهها به طور کلی) بررسی میکنیم.
چگونه در انگلیسی درباره خانواده صحبت کنیم؟
موضوع خانواده و اقوام همیشه مناسب گفتگو است، زیرا آنها به ما نزدیک هستند و همیشه اتفاقی در زندگی آنها میافتد: یکی در حال ازدواج است، دیگری به شهر دیگری نقل مکان میکند، دیگری به دنبال شغل جدید است. شاید شخصی یک ماشین جدید خریده باشد و شخص دیگری فرزندان یا نوههای جدیدی داشته باشد.
در اکثر کشورها، خانواده، بخش اصلی زندگی روزمره است و داشتن واژگان برای صحبت راجع به خانواده در زبان انگلیسی، بخش اصلی یادگیری یک زبان است. اگر تا به حال مجبور شدهاید در مورد خانواده یا اقوام خود به زبان انگلیسی صحبت کنید، میدانید که داشتن واژگان لازم از کلمات انگلیسی برای صحبت آزادانه در مورد موضوع خانواده چقدر مهم است.
در ادامه کلمات و حملات پرکاربرد و مهم در توصیف خانواده و فامیل آورده شده است که شما میتوانید در مکالمات روزمره خود به کار ببرید:
کلمات پر کابرد انگلیسی در مورد خانواده
در این بخش جدولی کامل از کلمات مرتبط با خانواده همراه با معنی فارسی ارائه شده است که میتوانید زمان صحبت درباره خانواده به انگلیسی آنها را به کار ببرید:
معنی فارسی | کلمه انگلیسی |
خانواده | Family |
پدر | Father |
مادر | Mother |
مامان | mom |
بابا | dad |
مامانی یا مامان جون | momy |
بابایی یا باباجون | dady |
والدین | Parents |
برادر | Brother |
خواهر | Sister |
خواهر یا برادر | Sibling |
پسر | Son |
دختر | Daughter |
شوهر | Husband |
همسر | Wife |
پدربزرگ | Grandfather |
مادربزرگ | Grandmother |
پدربزرگ و مادربزرگ | Grandparents |
عمو یا دایی | Uncle |
عمه یا خاله | Aunt |
پسر یا دختر عمو/ دایی/ عمه/ خاله | Cousin |
خواهرزاده یا برادرزاده (پسر) | Nephew |
خواهرزاده یا برادرزاده (دختر) | Niece |
بستگان | Relatives |
فرزند | Child |
فرزندان | Children |
ناپدری | Step-father |
نامادری | Step-mother |
خواهر یا برادر ناتنی | Step-sibling |
برادر ناتنی | Half-brother |
خواهر ناتنی | Half-sister |
خویشاوندان همسر | In-laws |
پدر شوهر یا پدرزن | Father-in-law |
مادر شوهر یا مادرزن | Mother-in-law |
برادر شوهر یا برادرزن | Brother-in-law |
خواهر شوهر یا خواهرزن | Sister-in-law |
پدرخوانده | Foster father |
مادرخوانده | Foster mother |
فرزندخوانده | Foster child |
قیم یا سرپرست | Guardian |
اجداد | Ancestors |
نوادگان | Descendants |
دوقلو | Twin |
دوقلوی همسان | Identical twin |
دوقلوی ناهمسان | Fraternal twin |
یتیم | Orphan |
زن بیوه | Widow |
مرد بیوه | Widower |
والد تنها (پدر یا مادر مجرد) | Single parent |
تک فرزند | Only child |
والدین فرزند خوانده | Adoptive parents |
والدین بیولوژیکی | Biological parents |
پدرِ پدربزرگ یا پدرِ مادربزرگ | Great-grandfather |
مادرِ پدربزرگ یا مادرِ مادربزرگ | Great-grandmother |
نوه/ نتیجه | Great-grandchild |
جملات انگلیسی پرکاربرد در زبان انگلیسی (همراه با معنی)
صحبت راجع به خانواده در زبان انگلیسی بسیار آسان خواهد بود اگر به اندازه کافی با جملات پرکاربرد درباره این موضوع آشنا باشید. نمونه جملات زیر را میتوانید در مکالمههای روزمره به کار ببرید و بسیار کاربردی هستند:
Do you come from a big family?
آیا از خانواده بزرگی هستید؟
Can you describe your family?
میتوانید خانواده خود را توصیف کنید؟
How do you usually spend time with your family?
معمولا وقت خود را با خانواده چگونه میگذرانید؟
How many siblings do you have?
چند خواهر و برادر هستید؟
My family’s quite small.
خانواده من خیلی کوچک هستند.
There are only three of us in my family / We’re a family of three (there are 3 people in my family).
ما یک خانواده سه نفره هستیم. (در خانواده من 3 نفر هستند.)
I have a huge extended family.
من خانواده بزرگی دارم.
There are four of us altogether in my family.
ما چهار نفر در خانواده من هستیم.
Both of my kids are grown up, now.
هر دو بچه من الان بزرگ شدهاند.
I’ve got two small children – my eldest is 6 and the other one’s still a toddler.
من دو فرزند کوچک دارم – بزرگ ترین آنها 6 ساله است و دیگری هنوز نوپا است.
My parents / mum and dad are quite elderly now, but they like to keep busy.
پدر و مادر/ مامان و پدرم الان کاملا مسن هستند، اما دوست دارند مشغول باشند.
My sister’s called Jasmine, and she works as a hairdresser in London.
خواهرم یاسمین نام دارد و او به عنوان آرایشگر در لندن کار میکند.
مقاله پیشنهادی برای شما: چطور در اسپیکینگ آیلتس حرفهای صحبت کنیم؟

Richard’s my brother, and he lives in Spain.
ریچارد برادر من است و در اسپانیا زندگی میکند.
My father-in-law’s a really strange guy.
پدرشوهرم واقعاً پسر عجیبی است.
I get on/along really well with my sister.
من با خواهرم خیلی خوب حال میکنم.
I’m really close to my dad.
من واقعا به بابام نزدیک هستم.
My sister and I have a lot in common.
من و خواهرم اشتراکات زیادی داریم.
My sister and I usually get on/along well with each other.
من و خواهرم معمولاً با هم خوب هستیم.
My brother and I often fall out with each other. (we argue or take offence, and then we don’t talk to each other).
من و برادرم اغلب با هم درگیر می شویم. (ما بحث میکنیم یا توهین میکنیم و بعد با هم صحبت نمیکنیم.)
My brother and I have always got on really well (with each other).
من و برادرم همیشه (با هم) خیلی خوب بودیم.
My mum’s always been there for me.
مامانم همیشه کنارم بوده.
Of all my siblings, Phil is the one I think I feel closest to.
از بین همه خواهر و برادرهایم، فیل کسی است که فکر میکنم به او نزدیکترم.
I’m not on very good terms with my mum.
من با مادرم خیلی رابطه خوبی ندارم.
My sister and I are real soul mates. (like best friends).
من و خواهرم همجنس های واقعی هستیم. (مثل بهترین دوستان)
My dad’s always been really supportive.
پدر من همیشه واقعاً حمایت میکرد.
Older than ….. – My brother’s older than me.
بزرگتر از ….. – برادرم از من بزرگتر است.
Elder …… – Jack’s my elder brother. He’s 2 years elder older than me.
بزرگتر …… – جک برادر بزرگ تر من است. او 2 سال از من بزرگتر است.
The eldest – Kim’s my eldest daughter. (She’s the eldest).
بزرگتر – کیم دختر بزرگ من است. (او بزرگ تر است)
The oldest … He is the oldest member of our family.
قدیمی ترین…. او قدیمی ترین عضو خانواده ما است.
Younger …… – Jack’s my younger brother. He’s a year younger than me.
جوانتر …… – جک برادر کوچکتر من است. او یک سال از من کوچکتر است.
The same age as – Uncle Pete’s the same age as my dad.
هم سن – عمو پیت هم سن پدرم است.
As old / young as ….. – Ali’s as old as me / Ali’s as old as I am.
به پیری / جوانی ….. – علی هم سن من است./ سن علی به اندازه سن من است.
The same age – Bill and Ben are the same age (as each other).
هم سن – بیل و بن هم سن هستند.
A year/month/day.. Older / younger – my son’s a year older than my daughter.
یک سال / ماه / روز.. بزرگتر / کوچکتر – پسرم یک سال از دخترم بزرگتر است.
Quite a bit older / younger – Murad’s quite a bit older than I am.
کمی بزرگتر / جوانتر – مراد کمی بزرگتر از من است.
A lot older / younger – Kay’s a lot older than Phoebe.
خیلی بزرگتر / جوانتر – کی از فیبی خیلی بزرگتر است.
Way older / younger – Bill is way older than Sean.
خیلی بزرگتر / جوانتر – بیل خیلی بزرگتر از شان است.
Well, in the mornings we all wake up at different times.
خوب، صبحها همه ما در زمانهای مختلف از خواب بیدار میشویم.

I usually wake my mum up.
من معمولا مادرم را بیدار میکنم.
My dad’s usually up (awake) earlier than the rest of us.
پدرم معمولاً زودتر از بقیه بیدار میشود.
We usually have breakfast together.
ما معمولا با هم صبحانه میخوریم.
I usually take my younger brother and sister to school.
من معمولاً خواهر و برادر کوچکترم را به مدرسه میبرم.
We tend to go out for walks together at weekends.
ما معمولا آخر هفتهها با هم برای پیادهروی بیرون میرویم.
On a typical evening, we might all stay in and watch TV.
در یک عصر معمولی، همه ما ممکن است در آنجا بمانیم و تلویزیون تماشا کنیم.
مقاله پیشنهادی برای شما: تقویت مکالمه انگلیسی
یک نمونه مکالمه انگلیسی در مورد خانواده (مکالمه دو نفره)
در این قسمت یک نمونه مکالمه انگلیسی با موضوع خانواده و فامیل را میخوانید:
Alex: Hey Sam, how was your weekend?
الکس: هی سام، آخر هفتهات چطور بود؟
Sam: Hey Alex! It was pretty good. I spent a lot of time with my family. How about you?
سام: هی الکس! خیلی خوب بود من زمان زیادی را با خانوادهام سپری کردم. تو چطور؟
Alex: Nice! Mine was good too. I hung out with some friends and relaxed. Family time sounds great though. What did you do?
الکس: خوبه! مال من هم خوب بود با چند تا از دوستان رفتم و استراحت کردم. هر چند وقت خانواده عالی به نظر میرسد. تو چه کار کردی؟
Sam: We had a big family dinner on Saturday. My parents, siblings, and even some cousins came over. It was loud but fun. We played some board games and just caught up with each other.
سام: شنبه یک شام خانوادگی بزرگ داشتیم. پدر و مادر، خواهر و برادر و حتی برخی از پسرعموهایم آمدند. خیلی پر سرو صدا اما سرگرم کننده بود. ما چند بازی رومیزی بازی کردیم و فقط با هم وقت گذراندیم.
Alex: That sounds awesome! I love family dinners, especially when everyone gets together. It’s always a bit chaotic but in a good way.
الکس: عالی به نظر میرسد! من عاشق شامهای خانوادگی هستم، مخصوصاً وقتی همه دور هم جمع میشوند. همیشه کمی شلوغ پلوغ است اما خوب (و دلچسب) است.
Sam: Exactly! It’s like organized chaos. We always end up laughing a lot. How’s your family doing?
سام: دقیقا! این مانند هرج و مرج سازمان یافته است. ما همیشه در نهایت زیاد میخندیم. خانواده تو چطور هستند؟
Alex: They’re good! My sister just got engaged, so there’s a lot of excitement around that. We’re all looking forward to the wedding planning.
الکس: آنها خوبند! خواهرم به تازگی نامزد کرده است، بنابراین هیجان زیادی درباره آن وجود دارد. همه ما مشتاقانه منتظر برنامه ریزی عروسی هستیم.
Sam: That’s amazing! Congratulations to her! Do you get along well with her fiancé?
سام: این شگفت انگیز است! به او تبریک میگویم! با نامزدش خوب کنار میآیی؟
Alex: Yeah, he’s a great guy. We’ve known him for a while now, so it feels like he’s already part of the family. What about you? How are your siblings?
الکس: بله، او پسر فوقالعادهای است. مدتی است که او را میشناسیم، بنابراین به نظر میرسد که او انگار بخشی از خانواده است. تو چطور؟ خواهر و برادرت چطور هستند؟
Sam: They’re doing well. My brother just started college, and my sister is finishing up high school. It’s weird seeing them grow up so fast!
سام: حالشان خوب است. برادرم تازه کالج را شروع کرده است و خواهرم دبیرستان را تمام میکند. عجیب است که آنها به سرعت بزرگ میشوند!
Alex: I know what you mean. Time flies! Do you and your siblings get along well?
الکس: میدانم منظورت چیست. زمان میگذرد! آیا تو و خواهران و برادرانت با هم خوب هستید؟
Sam: For the most part, yes. We have our moments, but we’re pretty close. How about you and your sister?
سام: در بیشتر موارد، بله. ما لحظات خود را داریم، اما بسیار نزدیک هستیم. تو و خواهرت چطور؟

Alex: Same here. We have our disagreements, but at the end of the day, we’re always there for each other. Family is like that, I guess. You can’t stay mad for too long.
الکس: اینجا هم همین طور. ما اختلافات خود را داریم، اما در پایان روز، ما همیشه در کنار یکدیگر هستیم. فکر کنم خانواده همینطوره. نمیتوانی برای مدت طولانی عصبانی بمانی.
Sam: So true. It’s nice having people you can rely on no matter what. Do you have any big family traditions?
سام: واقعا درست است. داشتن افرادی که بدون توجه به هر چیزی میتوانید به آنها تکیه کنید، خوب است. آیا سنتهای خانوادگی بزرگی دارید؟
Alex: We have a few. Every summer, we go on a family camping trip. It’s been a tradition since we were kids. What about your family?
الکس: ما چند تا داریم. هر تابستان ما به یک سفر کمپینگ خانوادگی میرویم. از کودکی ما این یک سنت بوده است. خانواده تو چطور؟
Sam: We have a holiday tradition where we all bake cookies together. It’s a bit messy but so much fun. We end up with way too many cookies, but it’s worth it.
سام: ما یک سنت تعطیلات داریم که همه با هم کلوچه میپزیم. کمی شلوغ اما بسیار سرگرم کننده است. در نهایت تعداد زیادی کوکی داریم، اما ارزش اش را دارد.
Alex: That sounds like a lot of fun! Traditions like that make great memories. Speaking of which, any fun plans for this weekend?
الکس: به نظر خیلی سرگرم کننده است! سنتهایی از این دست خاطرات عالی را میسازند. در مورد آن، هیچ برنامه سرگرم کنندهای برای این آخر هفته دارید؟
Sam: Not yet, but I might visit my grandparents. I haven’t seen them in a while. How about you?
سام: هنوز نه، اما ممکن است به پدربزرگ و مادربزرگم سر بزنم. مدتی است که آنها را ندیدهام. تو چطور؟
Alex: That sounds nice. I might just have a quiet weekend at home. Sometimes it’s nice to just relax and recharge.
الکس: به نظر قشنگ میاد. من فقط ممکن است یک آخر هفته آرام در خانه داشته باشم. گاهی اوقات خوب است که فقط استراحت کنید و دوباره خود را شارژ کنید.
Sam: Definitely. Well, it was great catching up about our families. It’s nice to talk about the good stuff sometimes.
سام: حتما. خوب، خیلی خوب بود که با خانواده هایمان آشنا شویم. صحبت کردن در مورد چیزهای خوب گاهی اوقات خوب است.
Alex: Absolutely. It’s always good to appreciate the people we care about. Let’s chat more about this again soon!
الکس: قطعا. قدردانی از افرادی که به آنها اهمیت میدهیم همیشه خوب است. بیا به زودی دوباره درباره این موضوع بیشتر چت کنیم!
Sam: For sure! Have a great rest of your day, Alex.
سام: حتما! استراحت خوبی داشته باشی، الکس.
Alex: You too, Sam!
الکس: تو هم سام!
شما میتوانید سوالات مشابه را با پارتنر زبان خود تمرین نمایید تا صحبت راجع به خانواده در زبان انگلیسی برایتان بسیار آسان و لذتبخش باشد.
آنچه از مقاله صحبت درباره خانواده به انگلیسی آموختیم:
صحبت درباره خانواده به انگلیسی میتواند بسیار لذت بخش و راحت باشد، به شرط آنکه با جملات و کلمات پرکاربرد و مرسوم این زبان، درباره خانواده و فامیل به خوبی آشنا باشید و ملکه ذهن شما شده باشند.
به همین دلیل نیاز است سوالات و کلمات گفته شده در این مقاله را به خوبی تمرین کنید و روزانه آنها را در مکالمات خود به کار ببرید. درنهایت شما باید بتوانید به آسانی درباره اعضای خانواده و اقوام خود به زبان انگلیسی صحبت نمایید و حتی در فیلمهای زبان اصلی، جملات و کلمات مربوط به این موضوع را تشخیص دهید.
منابع: